مارالمارال، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

همسفر جاده زندگی

هفت ماهگی

سلام سلام عشق مامان .نمیدونی چقدر دلم واست تنگ شده.واسه عطر تنت.فدای خوابیدنت بشم دختر گلم .امروز جمعه 14شهریور ساعت 6:20صبح هستش.هنوز نخوابیدم.خیلی خستم.مامان رو ببخش نتونستم بیام وبلاگتو به موقع اپ کنم.اخهتو این مدت درگیر جمع کردن و باز کردن وسایل خونه بودم.ما اساس کشی کردیم وبه یه خونه جدید و نوساز اومدیم .الان 3هفتس که مستقر شدیم.خیلی داغون شدم با وجود شما وروجکها و دست تنها بودنم هنوز خستگی کارو حس میکنم.البته مامان خیلی زرنگی دارید با این همه وسیله دو روزه همه رو جمع کردم و اساس ها رو بابا و کارگرا  با نظارت دایی علی و بابا بزرگ به منزل جدید اوردیم.دوتا کارگر خانم هم واسه چیدن وسایل گرفتم که دستشون درد نکنه ولی اصلا خوب کار نکردن ...
14 شهريور 1393
1